سرخط اقتصاد...

اقتصاد به بیان دیگر....

سرخط اقتصاد...

اقتصاد به بیان دیگر....

سفری به سال ۱۳۹۲

بنطر میرسه علیرغم اینکه پیش بینی  نحوه صف آرایی سیاسی در انتخابات تا حدود زیادی  در ایران مشکلهُ اما معمولا یه وقتایی توجه به علائمی که مخابره میشه امکان اینو به آدم میده که بتونه دست و پا شکسته پیشگویی کنه. 

امروز یهو با کنارهم گذاشتن چند تا استدلال که ذهن ناقص خودم تاییدشون کرد به این نتیجه رسیدم که منوچهر متکی یکی از کاندیداهای قوی انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ خواهدبود...

اقتصاد برای همه

اقتصاد برای همه

قیمت با هزینه چه فرقی دارد؟

والتر ویلیامز
مترجم: ندا ناجی
ممکن بود کسی این روزنامه را مجانی و به عنوان هدیه به شما بدهد. آیا این به این معنی است که خواندن این مطلب مجانی تمام می‌شود؟ پاسخ یک نه بزرگ است. شما اگر این مقاله را نمی‌خواندید، ممکن بود تلویزیون تماشا کنید یا با همسرتان گپ بزنید یا اینکه کارهایتان را جلو ببرید. هزینه داشتن چیزی یا انجام دادن کاری سایر اموری است که به‌خاطر آن قربانی می‌کنید؛ بنابراین با وجودی که خواندن این مقاله می‌تواند قیمتی نداشته باشد، اما بی‌شک بدون هزینه نیست.

برای محکم‌تر کردن این اندیشه که قیمت نماینده تمام و کمال هزینه نیست، فرض کنید که در سنت لوئیس زندگی می‌کردید. آرایشگری که موهایتان را می‌زد 20 دلار دستمزد می‌گرفت و حالا فرض کنید که من به شما می‌گفتم در چارلستون آرایشگری هست که تنها پنج دلار برای ارائه خدماتی مشابه مطالبه می‌کند. آیا در این صورت فکر می‌کردید که اصلاح در چارلستون برایتان ارزان‌تر است؟ با وجودی که قیمت پایین تری دارد، اما بی‌شک هزینه بالاتری دارد. ...

ادامه مطلب ...

اقتصاد برای همه

درس چهارم

چرا تخصص به نفع شماست؟

والتر ویلیامز
مترجم: ندا ناجی
در بحث قبلی درباره سه نوع رفتار که می‌توانستیم آنها را اقتصادی بنامیم بحث کردیم: تولید، مصرف و مبادله.

در این قسمت توجه خودمان را به چهارمین دسته معطوف می‌کنیم: تخصص.
می گویند تخصص وقتی اتفاق می‌افتد که افراد بیش از آنچه که مصرف شخصی‌شان باشد، تولید می‌کنند. حالا تخصص می‌تواند در سطح فردی، منطقه‌‌ای یا حتی ملی مطرح شود. برای هر کدام از این‌ها مثالی می‌زنم. کارگران خط مونتاژ دترویت بیش از آنچه نیاز شخصی‌شان باشد، میل‌لنگ تولید می‌کنند. باغداران کالیفرنیایی بیش از آنچه مصرف خودشان یا ایالتشان باشد، پرتقال و مرکبات تولید می‌کنند. همچنین برزیلی‌ها بیش از آنچه که مجموع مصرف کشورشان باشد، قهوه کشت می‌کنند.
برای تخصص به دو پیش شرط نیاز هست. گذاشت منابع و فرصت‌های تجارت باید نابرابر باشد. گذاشت نابرابر عوامل؛ یعنی اینکه یک شخص، منطقه یا ملت، گونه‌ای از منابع مثل زمین، نیروی کار، سرمایه، یا قابلیت کارآفرینی را دارد که در جاهای دیگر به این شکل نیست و بنابراین می‌تواند آسان‌تر و ارزان‌تر از فرد، منطقه یا کشور دیگری کالای خاصی را تولید کند.
برای مثال، با وجودی که عمل آوردن گندم و ذرت در ژاپن میسر است، این فعالیت در این کشور خیلی پرهزینه خواهد بود. چرا؟ ...

ادامه مطلب ...

اقتصاد برای همه

درس سوم

به چه رفتارهایی اقتصادی می‌گویند؟

والتر ویلیامز
مترجم: جهانگیر بی‌باک
 

چهار دسته رفتار هست که می‌توان آنها را رفتار اقتصادی نامید. این‌ها عبارتند از: تولید، مصرف، مبادله و تخصص. بحث درباره تخصص به مقاله بعدی موکول می‌شود.

تولید هرگونه فعالیتی است که مطلوبیت خلق کند، به عبارتی، باعث شود که منبعی در جهت ارضای خواسته‌های ما به کار بیفتد. وقتی سنگ‌آهن گداخته و تصفیه می‌شود، با تغییر دادن ماهیت یک ماده باعث می‌شود که یکی از نیازهای ما را برآورده کند. حالا وقتی همین آهن هم به فولاد و سپس به ریل آهن، یا خردکن و نظایر این‌ها تبدیل می‌شود قابلیت‌های ارضاکنندگی آن مرتب بیشتر و بیشتر بالا می‌رود. تولید همین‌طور می‌تواند شامل تغییر خصوصیت ماهوی یک کالا نیز باشد. کسی که گاهی واسطه یا عمده فروش نامیده می‌شود این نقش را مثلا از طریق جابه‌جایی کالاها ایفا می‌کند و این امکان را به ساکنان یک منطقه می‌دهد که از محصولی که در دسترس‌شان نبوده است، بهره‌مند شوند.
مصرف ساده است. مصرف به طور خیلی ساده عبارت است از کاهش دادن قابلیت ارضاکنندگی یک محصول. وقتی همبرگر می‌خوریم، قابلیت ارضاکنندگی آن را کاهش می‌دهیم. وقتی ماشینمان را می‌رانیم، قابلیت‌های آن برای برآورده ساختن نیازهای خودمان کاهش می‌دهیم. حالا اگر تولید بیشتر از مصرف باشد، حاصل آن را پس‌انداز می‌نامیم. اگر عکس آن باشد، آن را نوعی قرض‌گیری می‌خوانیم.
مبادله کمی پیچیده‌تر است. ..

ادامه مطلب ...

اقتصاد برای همه

درس دوم

اقتصاد ارزشی است یا اثباتی؟

والتر ویلیامز
مترجم: ندا ناجی
در پایان بخش قبل شما را با یک پرسش رها کردم: بهترین راه‌حل برای پاسخ دهی به پرسش‌های سه‌گانه: چه تولید کنیم، چطور تولید کنیم و به چه کسانی بدهیم، چیست؟ یکی از این راه‌ها مکانیزم بازار بود، دیگری مداخله دولت و سومی هم هبه یا خشونت. پاسخ اصلی این پرسش این است که اقتصاد به سوال‌های ارزشی جواب نمی‌دهد.

                                                         

پرسش‌های ارزشی به خوب‌تر یا بدتر بودن امور می‌پردازند. هیچ نظریه‌ای نمی‌تواند پرسش‌های ارزشی را پاسخ دهد. از یک فیزیکدان بپرسید که کدام حالت ماده بهتر است: جامد، مایع، یا گاز؟ احتمالا فکر خواهد کرد که شما دیوانه‌اید. از طرف دیگر اگر از یک فیزیکدان بپرسید که بهترین حالت برای فرو کردن یک میخ در یک تخته چیست، احتمالا خواهد گفت جامد. تئوری اقتصاد هم همین است؛ یعنی اگر از بیشتر اقتصاددان‌ها بپرسید که کدام راه‌حل بیشترین ثروت را ایجاد خواهد کرد، احتمالا خواهند گفت که مکانیزم بازار بهترین گزینه است.
نکته اصلی این است که تئوری اقتصاد «عینی» یا غیرارزشی است و به همین خاطر قضاوت‌های ارزشی نمی‌کند. پرسش‌های سیاستی اقتصاد در مقابل ارزشی یا «ذهنی» هستند و قضاوت‌های ارزشی می‌کنند- سوال‌هایی از قبیل: آیا باید با بیکاری و تورم جنگید، باید پول بیشتری صرف آموزش کرد و آیا مالیات بر سود باید 15 یا 20‌درصد باشد؟ همه این‌ها در حوزه قضاوت‌های ارزشی است که میان اقتصاددانان اختلافات بسیاری هست.
اینکه متوجه تفاوت میان ارزشی و غیرارزشی باشیم خیلی مهم است، پس اجازه بدهید که کمی بیشتر در این باره حرف بزنیم...

ادامه مطلب ...