درس اول
برسش های اساسی اقتصاد
والتر ویلیامز
مترجم: جهانگیر بی باک
در ترمهای پاییزی من معمولا به دانشجویان سال اول دکترا، تئوری اقتصاد خرد درس میدهم. از شدت علاقهای که به تدریس دارم، تصمیم گرفتهام که در این ستون هم در چند قسمت برخی اصول اساسی اقتصاد را برای خوانندگان تشریح کنم. این مجموعه مقالات را میتوانیم «اقتصاد برای همه» نام بگذاریم.
اخیرا برای اولین بار طی 37 سال بود که تدر یس نمیکردم. نه بازنشسته نشدهام، به خاطر یک سال ریاست بر دپارتمان اقتصاد دانشگاه جورج میسون یک ترم مرخصی پاداش گرفته بودم. حالا فرصت خوبی برایم پیش آمده است که بیشتر بنویسم. حالا بهتر است پرحرفی را کنار بگذاریم و بحث را شروع کنیم.
اولین درس در تئوری اقتصاد این است که ما در جهانی زندگی میکنیم که منابع در آن کمیابند. منظور از کمیابی موقعیتی است که در آن احتیاجات انسان از ابزار تامین آن احتیاجات بیشتر است. فرض میشود که خواستههای انسان محدودیتناپذیرند، یا اینکه اغلب اوقات حد و مرز مشخصی نمیشناسند. مردم همیشه بیشتر میخواهند، حالا این بیشتر میخواهد ماشین باشد، غذا، شادی، بهداشت، نیکوکاری، صلح، عشق، یا هرچیز. توانایی و منابع ما برای برآورده ساختن این نیازها به راستی محدود است. میزان زمین، آهن، نیروی کار و حتی سالهای عمر، خیلی محدود است.
کمیابی چندین مساله اقتصادی با خود به همراه میآورد: